فلق و شفق

ساخت وبلاگ
زندگینامه من پست 6737. قسمت 76. به نام خدای آفرینندۀ آدمی. به محض حضور در پژوهشگاه اندیشه سیاسی اسلام در سال 1373، ابتدا در یک جلسۀ مصاحبۀ مفصّل خصوصی، مورد ارزیابی علمی قرار گرفتم. مصاحبه گر، یک روحا فلق و شفق...ادامه مطلب
ما را در سایت فلق و شفق دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : datd42f بازدید : 113 تاريخ : چهارشنبه 3 بهمن 1397 ساعت: 21:08

زندگینامۀ من قسمت 77. به نام خدای آفرینندۀ آدمی. در پژوهشگاه مطالعات و تحقیقات اسلامی قم در گروه بررسی تجدّد و نوگرایی پیوستم. به من، پژوهش اندیشه های سیاسی قرون وسطی (400 تا 1400 میلادی) واگذار شد. فلق و شفق...ادامه مطلب
ما را در سایت فلق و شفق دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : datd42f بازدید : 126 تاريخ : چهارشنبه 3 بهمن 1397 ساعت: 21:08

زندگینامۀ من قسمت 78. به نام خدای آفرینندۀ آدمی. در پژوهشگاه، علاوه بر نوشتنِ اندیشه های سیاسی «سنت آگوستین» و «توماس آکویناس»، پنج پژوهش دیگر نیز در همان دهۀ هفتاد نوشته بودم که عبارت اند از: فلسفۀ فلق و شفق...ادامه مطلب
ما را در سایت فلق و شفق دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : datd42f بازدید : 113 تاريخ : چهارشنبه 3 بهمن 1397 ساعت: 21:08

آنچه بر من گذشت 60 قسمت 60. به نام خدای آفرینندۀ آدمی. تابستان 1365 از اصفهان، خودم را دارابکلا رساندم. موضوع ازدواجم را با پدرومادرم درمیان گذاشتم. پیش تر، پدرم مرا برای ازدواج توصیه کرده بود. من هم جایی که باید برایم خواستگاری کنند را برای نخستین بار به آنان و خواهران فلق و شفق...ادامه مطلب
ما را در سایت فلق و شفق دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : datd42f بازدید : 108 تاريخ : پنجشنبه 30 فروردين 1397 ساعت: 14:43

آنچه بر من گذشت 61 قسمت 61. به نام خدای آفرینندۀ آدمی. چون بعد از خواستگاری، عقد شرعی و قانونی نکردیم، من بدون هیچ دیداری، به قم بازگشتم و دوهفته مانده به عید غدیر (31 مرداد 1365) به دارابکلا بازگشتم تا مقدمات عروسی ام را آماده کنم. کردم. یکّه و تنها با شوق و همراهی فلق و شفق...ادامه مطلب
ما را در سایت فلق و شفق دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : datd42f بازدید : 118 تاريخ : پنجشنبه 30 فروردين 1397 ساعت: 14:43

آنچه بر من گذشت 62 "; } blogsky.ajax.onCommentSubmitFailure = function(e) { document.getElementById("comment-errors-message").innerHTML = e.error; } blogsky.ajax.onCommentRateBegin = function(e) فلق و شفق...ادامه مطلب
ما را در سایت فلق و شفق دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : datd42f بازدید : 117 تاريخ : پنجشنبه 30 فروردين 1397 ساعت: 14:43

اتوبیوگرافی دامنه قسمت 63. به نام خدای آفرینندۀ آدمی. در این قسمت اتوبیوگرافی ام (یعنی حسب حال و سرگذشتی که خودِ شخص بنویسد) زندگینامۀ خودنوشتم را به چندنکته دیگر پیوند می زنم تا وارد مرحلۀ بعدی شرح حال و آنچه بر من گذشت، شوم. پدرم نیز از مسافرکشی من، ناخشنود و در رنج بود و از گزارشگران علیۀ من، بسیار در خشم و عذاب. ازین رو، یی آن که مرا در جریا فلق و شفق...ادامه مطلب
ما را در سایت فلق و شفق دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : datd42f بازدید : 102 تاريخ : پنجشنبه 30 فروردين 1397 ساعت: 14:43

زندگینامۀ منفصل سوم: قسمت 64. به نام خدای آفرینندۀ آدمی. بلاخره پس از 5سال انتظار و صبوری و نیز تحمل دروغ پردازی های زیرآب زنان دارابکلا علیۀ من، با ورود قاطع شیخ وحدت به قضیه، در عرض کمتر از نیم ماه بحران اشتغال من در آن نهاد، پایان یافت و من رسماً در 1/ 5 /1366 کارم را در همان نهاد دلخواهم آغاز کردم.پیش از شروع فصل سوم زندگینامه ام، چند نکته ای را فلق و شفق...ادامه مطلب
ما را در سایت فلق و شفق دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : datd42f بازدید : 110 تاريخ : پنجشنبه 30 فروردين 1397 ساعت: 14:43

14 مهر 1396 ساعت 07:33 زندگینامۀ من. به نام خدای آفرینندۀ آدمی. با آن که خود به رشتۀ ادبیات علاقۀ بی حدی داشتم، اما مهندس سیدعلی اندیک و مهدی مقتدایی به من قبولاندند رشتۀ علوم تجربی بروم. آن دو خود به ترتیب در علم و صنعت تهران و دانشگاه شریف، مهندسی ریخته گری و علوم ریاضی خواندند. از این رو، فکر می کردند من هم به ریاضی و یا تجربی بروم، مفیدترم. رفتم....حرف شان را گوش کردم تجربی رفتم. سه درس پایه ای این رشته فیزیک، شیمی و زیست را خوب نمره می آوردم. خود نیز کم کم واقف شده بودم تجربی بهتره. آن زمان این رشته به قول معروف پرستیژ و کلاس داشت! اما من در جیبم همیشه کتاب های دکتر شریعتی و استاد شهید مرتضی مطهری را حمل می کردم و بکوب می خواندم، گاه و بی گاه. حتی سرِ جلسه، کُنج مدرسه و زاویۀ کلاس حینِ درس دادنِ معلم. چه لذّت و شوق و عشقی داشت مباحث دکتر و استاد.       دامنه و رفقا. دهۀ 60. مزار و میان شورش دارابکلا ناگهان مسیر اصلی زندگی ام زاویه ای دیگر به خود گرفت: جنگ، تجزیه طلبی، خودمختاری، شورش ها و تنازعات داخلی میان گروه ها، گروهک ه فلق و شفق...ادامه مطلب
ما را در سایت فلق و شفق دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : datd42f بازدید : 105 تاريخ : شنبه 7 بهمن 1396 ساعت: 0:05

20 مهر 1396 ساعت 07:22 زندگینامۀ من. به نام خدای آفرینندۀ آدمی. کوشیدم رضایتنامۀ پدرم را برای اعزام به جبهه جلب کنم. فرم اعزام را از سپاه گرفتم، اما پدرم زیر بار امضاء و اثر انگشت نمی رفت، می گفت: «خاش درس رِه بَخون». فکری به سرم رسیده بود. جعلِ امضایش. نمونه امضاهایش را داشتم و خیلی هم عالی عین آن را بلد بودم. امضایش در خانه تمرین می کردیم. امضای ساده ای داشت. یک خط مورّب از چپ به راست با یک شکلکی در انتهای چپِ همین خط، شبیه یکی از نُت های موسیقی. غروب پس از نمازجماعت، محمدحسین آهنگر (شهید) مرا دید و گفت: «هِه آق ابراهیم، اجازۀ پدرت را گرفتی؟» گقتم نه هنوز. فکرم را به او گفتم. گفت نه، حتماً رضایت پدر شرطه و اثر انگشتش لازم. تاریخ اعزام هم خیلی نزدیک بود یعنی سه روز وقت داشتم فرم را تکمیل کنم و در لیست اعزام قرار گیریم. در دَم جعلِ امضای پدر را کنار گذاشتم، برای عقب نماندن از قافله، به پلاژ مسکونی دانشسرای تربیت معلم دکتر شریعتی خزرآباد ساری رفتم. اخوی ام شیخ وحدت آن سال آنجا تدریس می کرد. مادرم آنجا بود؛ چند روزی مهمانشان شده بود. فلق و شفق...ادامه مطلب
ما را در سایت فلق و شفق دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : datd42f بازدید : 114 تاريخ : شنبه 7 بهمن 1396 ساعت: 0:05